جملات بزرگان در مورد موفقیت و انگیزه (4)

 

 

شعار دولت شعار زیبایی است. با تدبیر و امید می توان درماندگی آموخته شده را درمان کرد.

 

چگونه؟

 

باید نخبگان کشور احساس امنیت کنند. اولین بحث من ثبات اقتصادی، تک نرخی کردن ارز و امنیت سرمایه گذاری است که باید اتفاق بیفتد. تک نرخی کردن دلار امنیت برای فعالان اقتصادی ایجاد می کند که من به عنوان یک تولیدکننده بدانم امیدی هست و همه چیز منظم است و یک سال برنامه ریزی کنم. نباید با روان مردم و فعالان اقتصادی بازی کنند. وای بر کسانی که با روان مردم بازی می کنند. وای بر کسانی که ظلم می کنند بر اقتصاد کشور وخود کشور.

 

بزرگ ترین کسانی که به اقتصاد کشور ضربه می زنند کسانی هستند که بخواهند ناامیدی در مردم ایجاد کنند و بخواهند کاری کنند که گروه خودشان برنده شود. گروه های ی کشور نباید یکدیگر را تخریب کنند. ناامیدکردن کسانی که در کشور چرخ اقتصاد را می چرخانند بزرگ ترین ظلم است.

 

اگر اذیت نکنند و موج منفی ایجاد نشود دولت می تواند تدبیر کند و امید ایجاد کند. امنیت روانی را به فعالان اقتصادی بازگردان. در بازار مسکن امید را نمی بینیم. الان 90 درصد پول مردم در بانک ها پس انداز است و باقی مانده هم هیچ حرکتی نمی کند. من هم اگر احساس امنیت بکنم آرامشی را که دریافت می کنم به کشور و به جامعه باز می گردانم. امروز جامه ما بیش از هر چیزی نیاز به آرامش دارد.

 

رازهای موفقیت در کسب و کار ایران 

 

آیا ت گذاری های غلط ت گذاران ما باعث می شود که کارآفرینان دچار این مشکلات شوند؟ راه حل برون رفت از این بحران چیست؟

 

راه آن ایجاد ثبات در ت گذاری ت گذاران است که موجب اعتمادبخشی به کارآفرینان می شود.

 

من به آینده ایران امیدوارم. در این عرصه رشد و ترقی می بینم و می دانم که بسیار پیشرفت خواهیم کرد. ایران کشور بزرگی است و ما باید کارهای بزرگی انجام دهیم، اما بازگردیم به بحث شما.

 

سیستم نظام آموزشی غلطی داریم. به کشور انگلستان نگاه کنید. در کشور ما همه مدرسه ها معمولی اند و ما 5 درصد مدرسه نخبگان داریم. در این مدرسه ها نیز همه کلی انرژی صرف می شود تا بچه ها را در جهتی که می خواهند، تربیت و آموزش دهند، اما با تب کنکور و انرژی های منفی تحصیلی بهترین روزهای دانش آموزان را نابود می کنند. باید این تب آرام شود. سیستم نظام آموزشی باید تغییر نگرش بدهد به خصوص مشق موفقیت داشته باشد. مشق موفقیت یک پیام دارد و آن این است که آقایان و خانم ها آسانسور موفقیت متوقف شده و ما پلکان موفقیت داریم. این را همه باید بفهمند.

 

بحث این است که عادت کردیم به جایگاه خود و خواستار تغییر و تحول نیستیم. انرژی درون باید آزاد شود. هر کسی انرژی منحصر به فردی دارد؛ مانند اثر انگشت خود، هر کس یک کاری بلد است. رسالت خود را پیدا کنیم. دانش آموزان ما رسالت خود را نمی دانند که چیست. رسالت و ماموریت که پیدا شد بقیه قابل حل است. حالا باید از پله اول آغاز کند. هرکسی عاشق هر کاری هست از مراحل اولیه آن شغل کارکردن را استارت بزند.

 

زمانی برای سخنرانی برای معلمان رفته بودم. معلم ورزشی با ناامیدی گفت که کاری از دست او بر نمی آید. به او گفتم می تواند کاری بکند؛ «برو در یک سالن ورزشی استخدام شو». او به صورت پلکانی از یک سالن شروع کرد و مقدمات کار را آموخت. او در حال حاضر سه مجموعه ورزشی دارد. از یک کار کوچک شروع کرد و مسیر درست را پیدا کرد و در حال حاضر به موفقیت رسیده است. از هر هزار نفری که به سمت قله های موفقیت حرکت می کنند پنج نفر به قله می رسند. آن پنج نفر آتش اشتیاق درون شان شعله ور است. آن ها باور کرده اند که می توانند تاثیرگذار باشند و با جان خود کار کنند.

 

از نظر روان شناسی چرا میزان موفقیت کم است؛ 5 تا 10 درصد رقم قابل توجهی نیست؟

اعتقاد من این است که انسان ها توانایی هایی درون خود دارند که بسیار بسیار عجیب است. انسان ها تا پایان عمرشان متاسفانه نقطه هدف و رسالت خود را پیدا نمی کنند.

 

در بسیاری از سمینارها از افراد مختلف سوال می کنم که اگر به 10 سال آینده برویم شغل شما چیست؟ در بسیاری از مواقع افراد می گویند نمی دانیم! فقط از هزار نفر نهایتا 10 نفر دست شان را بالا می برند. در همه جای دنیا یک بی هدفی در ذات همه انسان ها وجود دارد. اما یک چیز بالاتر از این هاست و آن این که اگر ما همه وجود خود را یک خواستن کنیم به آن می رسیم.

 

جوانان باید قبل از هر چیز رسالت خود را پیدا کنند و با تمام وجود به سمت آن یورش ببرند. به دنبال پول مطلق نباشند، پول خودش می آید. باید به دنبال بهترین بودن برویم. من قول شرف می دهم که موفق می شویم.

 

چطور می توان به سمت موفقیت یورش برد؟

 

اگر آن شوق و آتش اشتیاق وجود داشته باشد موفقیت به دست می آید. چند وقت پیش در سمینار برای مدیران و کارآفرینان کشور صحبت می کردم، به آن ها گفتم گوسفند زندگی تان را قربانی کنید. از کارآفرینان خواهش کردم که کسب و کار خود را امشب قربانی کنید به این دلیل این حرف را به آن ها زدم که آن 500 تا 1000 کارآفرینی که آنجا بودند جزو باهوش های جامعه بودند. به آن ها گفتم تصور کنید که از امشب دیگر کسب و کار خود را ندارید از فردا اقدام به چه کاری خواهید کرد. چند نفر از اعضای حاضر در سمینار پس از پایان مراسم از تحول درونی خود و خوساتن برای تغییر با من صحبت کردند. عده از آن ها می گفتند مسیر ما دچار تغییر شد که چند کسب و کار جدید هم آغازکردیم. یک فرصت کارآفرینی دیگر ایجاد کردند.

 

اگر یک کارآفرین تصور کند که کسب و کار خوبی ندارد نباید به پایان یافتن دنیا فکر کند. باید از نو شروع کند. اگر فردی براساس قابلیت های خود به جایی رسیده باشد بی شک باز هم می تواند از صفر شروع کند و پله های موفقیت را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارد. منظور از قربانی کردن گوسفند این است که کارآفرین می تواند با تفویض اختیار به فرد دیگری، کسب و کار خود را به او بسپارد و کسب و کار تازه ای را شروع کند.

 

حسن این کار چیست؟

 

کسانی که باهوش و توانمند هستند و از نظر اقتصادی مسیر پرتلاطمی را با موفقیت پشت سر گذاشته اند می دانند سرانجام کار چیست و می توانند فرصت های شغلی بیشتری را ایجاد کنند. باید از خودمان بپرسیم که برای چه کاری در این دنیا ساخته شده ایم، وقتی جواب را یافتید به پول فکر نکنید فقط شعار بهترین یا اولین را در ذهن داشته باشید؛ یعنی آن چیزی را که در ذهن داری، بهترین خودت باش. باید بدانیم که راه سنگلاخ دارد. در انسان های موفق ما فقط ظاهر را می بینیم در حالی که درون و مسیر موفقیت چیز دیگری است.

 

شکست هایی که یک انسان موفق خورده یا رنج هایی که برده و تمام عمری که داده و موی سفیدی که داده همه رنج شیرینی ای بود که او را به سمت موفقیت کشیده است.

 

مدارس کشور ما تیزهوشان نیست سخت کوشان است. در مدارس ما تیزهوش پرورش داده نمی شود. بچه های ما همه توانایی تیزهوشی را دارند. بچه ها در این مدارس با تمرین آزمون های متعددی سخت کوش می شوند نه تیزهوش، اما عشق کوشان مد نظر است. باید از فضای آموزشی لذت ببرند. من وقتی سخنرانی می کنم از مخاطبان خود لذت می برم. باید فضای آموزشی به سمت عشق کوشی حرکت کند.

 

رازهای موفقیت در کسب و کار ایران 

 

فکر می کنید اساسی ترین مشکل کارآفرینان ما چیست؟

 

کارآفرینان ما دچار درماندگی آموخته شده اند. حداقل در 10 سال گذشته بحران پشت بحران آن ها را با مشکل مواجه کرده است. دو گروه کارآفرین داریم؛ یکی موفق ها و دیگری ناموفق ها. به گروه های موفق می گوییم که گوسفندشان را قربانی کنند، اما آن هایی که موفق نیستند و دچار بحران شده اند باید یاد بگیرند از دل رنج ها نتیجه مثبت بگیرند.

 

کارآفرینان ما باید فولاد آب دیده باشند. باید طاقت بیاورند. کسانی که طاقت آتش را ندارند از دور خارج می شوند، اما کسانی که طاقت آورده اند، قوی می شوند و وارد دوره فعالیت می شوند.

 

راه موفقیت و کسب و کار، استقامت و عشق کوشی است. عشق کوشی یعنی این که وقتی صبح از خواب بیدار می شویم مانند همه بزرگان جهان که غرق در ار و عاشق کارشان هستند، غرق در کار و عاشق کارمان باشیم. حتی اگر دیگران آن را نبینند. اگر این انسان عاشق کمی اندیشه و رسالت چاشنی کار خود کند صددرصد موفق می شود.

 

در همه بزرگان موفق در جهان یک چیز ثابت وجود دارد، مدل موفقیت همه آن ها این است که جان شان برای کار است. حتی اگر ی

منبع:


راز های موفقیت موفقیت ,کشور ,کسانی ,موفق ,کارآفرینان ,کاری ,فعالان اقتصادی ,درماندگی آموخته ,نظام آموزشی ,سیستم نظام ,دانش آموزان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تفريحي و سرگرمي آشپزخونه انجام حسابداری، حسابرسی و امور مالیاتی در موسسه حساب جم لوازم حیوانات خانگی معرفی سایت های صنعتی رولیک و نوار نقاله و کانوایر حس نقاشی و هنر تات استور یوزر و پسورد نود 32 قراخیل نیوز